پست‌ها

نمایش پست‌هایی با برچسب سمانه پرهیزکاری

تازه‌ترین نوشته

جاده گم‌شده : قسمت ۱۸ : بورژوازیستی در حباب آهنین تورم به مناسبت سیزده‌به‌در رمضانی

تصویر
پوستر سی‌امین نمایشگاه بین‌المللی قرآن کریم در مصلی تهران انوار عظیم لزوما نشانه‌های خوش نیستند، گاهی باید از آن‌ها به تاریکی گریخت، تا اندک نوری یافت و جان بدان آرامش بخشید   اگر می‌خواهید با مجموعه جاده گم‌شده بیشتر آشنا بشوید، بهتر است به  قسمت ۰  نگاهی بیندازید. خبر برگزاری سی‌امین نمایشگاه قرآن به مناسبت ماه رمضان منتشر شده بود، که پسرخاله‌هایم با من تماس گرفتند و گفتند که به آن‌جا برویم. برنامه کوچکی که قرار بود داشته باشیم، با اضافه شدن خاله‌هایم و همسران و بچه‌های‌شان، و دایی و زن‌دایی‌ام تبدیل به یک دورهمی خانوادگی نسبتا بزرگ به مناسبت سیزده‌به‌در شد. من هم به «م.ح»‌ گفتم که ببینم چه می‌کند، و او گفت که اگر بتواند خودش را خواهد رساند. این بود که روز دوم نمایشگاه همگی به سوی آن شتافتیم. ( خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا): «سی‌اُمین نمایشگاه بین‌المللی قرآن نقد و بررسی می‌شود» ) من و احمد پیش از این‌که دیگران از ماشین‌ها پیاده شوند و بیایند، رفتیم و کمی قدم زدیم و بخش‌های مختلف را به سرعت از نظر گذراندیم. محتوای نمایشگاه نسبت به سال‌های قبل بسیار کمتر شده بود و نشرهای کمتری حضور

کتاب‌خانه مخفی : قسمت ۳ : صداهایی از چرنوبیل (تاریخ شفاهی یک فاجعه هسته‌ای) | سوتلانا آلکسیویچ | سمانه پرهیزکاری

تصویر
طرح جلد کتاب صداهایی از چرنوبیل (تاریخ شفاهی یک فاجعه هسته‌ای)  اثر اسوتلانا آلکسیویچ از انتشارات میلکان اگر می‌خواهید با مجموعه کتاب‌خانه مخفی بیشتر آشنا بشوید، بهتر است به  قسمت ۰  نگاهی بیندازید. اخطار پیش از این‌که درباره این کتاب بخوانید، لازم است ذکر کنم که محتوای این پست و کتاب معرفی‌شده در آن، و هم‌چنین تقریبا هر محتوایی که درباره « چرنوبیل » و « حوادث هسته‌ای » باشد، بی‌اندازه غم‌انگیز و مأیوس‌کننده است. یا اشک‌های‌تان را آماده کنید که فرو بریزند، یا آماده ترک خوردن قلب و روح‌تان باشید. در غیر این صورت، و در صورتی که از انواع گوناگون افسردگی یا بیماری‌های قلبی، اعم از سطحی و قابل‌کنترل، تا حاد و بحرانی، رنج می‌برید، بهتر است یک بار دیگر تصمیم خود برای مطالعه این بخش از مجموعه «کتاب‌خانه مخفی» را بسنجید یا آن را کنار بگذارید. چگونه یافتن سال گذشته، یک روز با «م» و «ر» به سی‌وسومین نمایشگاه کتاب تهران رفته بودیم، و فقط قصد داشتیم بین کتاب‌ها کمی بگردیم و بخوانیم و در طول مسیر با هم حرف بزنیم. «ر» به دنبال کتابی جامع و جالب درباره «اسب‌ها» بود، و من و «م» هم سعی می‌کردیم کمکش کنی